امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
ارينارين، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

امیرعلي و ارين فرشته هاي اسموني

دوست دارم عشقم

پسر مهربونم خیلی وقته که ننوشتم آخه پانزدهم  که رفتم عمل دو روز خونه بودیم بعد رفتیم پیش خاله منصوره هشت روز هم پیش خاله بودیم اونقدر شیطنت میکردی وخوشحال بودی اونجا دستهاتو پشتت می گرفتی راه میرفتی تاس های تخته رو اونقدر حرفه ای پرت میکردی خلاصه کاری نبود که نکنی حسابی به خاله جون زحمت دادیم تا این که بابایی اومد دنبالمون برگشتیم خونه .الان حال منم بهتره همش کمک من میکنی دستمال میکشی  جارو می کنی جدیدا هممی گی کیو و مامان و بابا رو میکش بعدشم خودتو میندازی زمین ....بابا میگی .مامان .دایی.رفت .نیست .این چیه .این کیه ..نه ..به سارینا ..نا میگی صدای هاپو ..در میاری صدای ماشین ..قام ...صدای پیشی ..میو..صدای تفنگ ..کیو...
1 بهمن 1391

تب کردن پسرم

گل مامان چند روزه اصلا وقت نکردم  چیزی بنویسم امروز تب کرده بودی عزیزخیلی ناراحت بودم عشقم  زنگ  زدم به بابایی اومد رفتیم دکتر .... زیاد طول نکشید تا رفتیم تا دکتر ویزیت کرد اول که دکتر دیدی براش دست تکون دی خد دا احافظی کردی بابا دستو گرفته بود منم پاهاتو مطب گذاشته بودی رو سرت دکتر میگفت چه بچه تقسی آخر سرم با آقای دکتر خداحافظی کردی و بوس فرستادی  میگفت پسر باهوشی دارید با بابا اومدیم خونه بابا رفت سرکار الانم با هم نشستیم خدا رو شکر بهتر شدی عشقم قربون پسرم بشم   ...
6 آذر 1391

تشکراز خاله زینب عزیزم

البته خیلی زودتر باید این کار رومیکردم جا داره از خاله زینب (همسایمون)خیلی تشکر کنم چون در ساخت این وبلاگ به مامانی خیلی کمک کرد داشتن همسایه خوبم نعمت بزرگیه این گلها رو تقدیم شما خاله جونم          خاله جونم ممنون از کمکی که به مامان کردی                     ...
22 مهر 1391