امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره
ارينارين، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

امیرعلي و ارين فرشته هاي اسموني

نماز خوندن عشقم

امیر جونم امروز موقع اذان سرتو گذاشته بودی رو میز و صدای گریه از خودت در میاوردی  بعدشم سینه میزدی کلی خندیدم خیلی نمک بود. امروز خاله زینبتم خیلی کمکم کرد واقعا دستش درد نکنه ...
8 اسفند 1391

مهد کودک

    سلام جون مامان  دیروز با خاله زینب رفتیم مهد اسمتو بنویسم اول که میخواستم ببرمت داخل وارد نمیشدی بعد که اومدی داخل خوشت اومد از فضای اونجا دو تا آقا بودن که باید باهاشون صحبت میکردم اول که با شما صحبت کردن اصلاتوجه نمیکردی سر تو انداخته بودی زیر بهت دو تا ماشین دادن شروع کردی به بازی کردن و من و خاله زینب هم به حرفهای آقا گوش می کردیم که شرایط مهد رو میگفت ...من دوست دارم در هفته سه روز یک ساعت بری فقط با بچه ها آشنا بشی حالا موندم چه کار کنم      ...
8 اسفند 1391

عزیز مامان شعر عروسکت که خاله منصوره برات خریده

دست کوچولو پا کوچولو گریه نکن بابات میاد تا خونه ی همسایه ها صدای گریه هات میاد گشنه شدی شیرت بدم تشنه شدی ابت بدم خوابت میاد بگو لا لا تا من کمی تاب بدم تق و تق و تق این باباشه صداش میاد گریه نکن تا بشنوی صدای کفش پاش میاد       ...
8 اسفند 1391

اینم شعر برای دندونهای پسرم

  انار دونه دونه پسری دارم یه دونه قشنگ مهربونه انار دونه دونه چند وقته که بچه ام گرفتار دندونه انار دونه دونه توی دهان بچه ام یک گل زده جونه گل نگو مرواریده مثل طلا سفیده    هیچ کس از این قشنگ تر  جواهری ندیده                       ...
8 اسفند 1391

دوست دارم عشقم

پسر مهربونم خیلی وقته که ننوشتم آخه پانزدهم  که رفتم عمل دو روز خونه بودیم بعد رفتیم پیش خاله منصوره هشت روز هم پیش خاله بودیم اونقدر شیطنت میکردی وخوشحال بودی اونجا دستهاتو پشتت می گرفتی راه میرفتی تاس های تخته رو اونقدر حرفه ای پرت میکردی خلاصه کاری نبود که نکنی حسابی به خاله جون زحمت دادیم تا این که بابایی اومد دنبالمون برگشتیم خونه .الان حال منم بهتره همش کمک من میکنی دستمال میکشی  جارو می کنی جدیدا هممی گی کیو و مامان و بابا رو میکش بعدشم خودتو میندازی زمین ....بابا میگی .مامان .دایی.رفت .نیست .این چیه .این کیه ..نه ..به سارینا ..نا میگی صدای هاپو ..در میاری صدای ماشین ..قام ...صدای پیشی ..میو..صدای تفنگ ..کیو...
1 بهمن 1391